شیریهم، لیان وکی. ری. ری شا در تاریخ ایلام(2)
پادشاهی آوان و همدوشی تاریخ لیان با تمدن ایلامی
خاستگاه این سلسله به نظر والتر هینتس، شهر دزفول (نظریه دیگری شوشتر) بود. آنها اولین حاکمانی هستند که بر ایلام حکومت کردند. ابتدا بر میان دو رود تسلط داشتند ولی بعدها یکی از پادشاهان سلسله کیش (در جنوب میان دورودان) به سلطه ایلامی ها پایان داد. بنیانگذار این سلسله پلی نام داشت و جالب اینجاست که “این دوره از ایلام روشنایی چندان ندارد و تنها توسط یک سند در معبدی در لیان مشخص می شود.” که از محل معبد ایزدبانوی لیان یعنی ” کی. ری .ری شا” کشف شد. ” در این کتیبه تنها یک هجا از قسمت آخر نام سازنده معبد، (هی hi ) به جا مانده است که وی خود را خدمتگذار “لیپاک” یعنی خدایان می داند. از آنجا که نام هیچیک از پادشاهان آوان به “هی” پایان نمی پذیرد. سازنده معبد یاد شده حاکمی کم اهمیت یا محلی در قرن بیست و پنجم و یا بست و چهارم ق.م بوده است یا یک نایب اسلطنه ایلامی و یا به احتمال بیشتر فرماندار شیریهوم که می تواند همان منطقه ایلامی ” سرزمین های ساحلی” در کنار خلیج فارس بوده باشد.
به این ترتیب آغاز ورود لیان در تاریخ ایلام با قدیمی ترین دوره تاریخی آن یعنی آوان شروع می شود. این مسئله روشن می سازد که شبه جزیره بوشهر می باید سالیان درازی پیش از این رویداد آباد و مسکون بوده باشد چه در غیر اینصورت نمی توانست در یک جهش سریع با حکومتی که در مرکزیت ایلام تشکیل شده بود، خود را همراه سازد. پس این پیکره یعنی در لیان، دارای زمینه هایی بوده که با آغاز وحدت سیاسی ایلام، جزو آن محسوب گردید. مضاف بر این که کتیبه مذکور به زبان اکدی است که خود جای تامل است.
پس از یک دوره کوتاه مدت برتری ایلام بر میان دو رود، این بار نوبت با رقیب بود که با تازش پیاپی خود، خواب خوش پادشاهان ایلام را آشفته سازد. سارگن (2307- 2340 ق.م) بنیانگذار دولت آکد، اول بار به ایلام تاخت، شاه ایلام “لوه ایششان” هشتمین فرمانروای پلی – آوانی بود. سارگن بر ایلام پیروز شد و بعد از این حادثه خود را شاه کیش، فاتح ایلام و ورهشی (ایالت خود مختار مرزی در شمال غرب خوزستان) نامید و به نشانه این پیروزی شمشیر خود را در آب های خلیج فارس شست.
“ایلامی ها در زمان “ریموش” (2307- 2316 ق.م) پسر سارگون سعی در رهایی از یوغ آکاد کردند ولی در تاخت و تاز ریموش شکست خوردند و بار دیگر ایلام غارت شد. پس از ریموش، پسر دیگر سارگون “منیشتوسو” به حکومت اکد رسید. “اسپوم” پادشاه اوانی ایلام، خود را مطیع اعلام کرد ولی میل به غارت و چپاول باعث حمله منیشتوسو به ایلام شد. در این حمله سپاه اکد به دو دسته تقسیم شدند: “یک شاخه از سپاه او از طریق زمین و از راه شوش به سوی خلیج فارس پیشروی کردند و شاخه دیگر تحت فرمان خود او با کشتی خلیج فارس را در نوردید. یکی از کتیبه های “منشتوسو” گزارش می دهد: “من با هدایا و پیشکش ها شاه انشان و شیریهوم را به سوی خدایم، خدای خورشید (شماس یا شمس) رهبری کردم” به طور و ضوح هدف اصلی این سفرهای پرمخاطره ، دست یافتن به معادن نقره و سنگ های گرانبهای کوه های جنوبی ایران بود.”
قدر مسلم مناطق مورد حمله منیشتوسو از حدود بندر دیلم تا منتهی الیه شبه جزیره لیان باستانی بود، چرا که منطقه ماهشهر تا خرمشهر فاقد هر گونه آثار مربوط به زندگی ایلامی است و احتمالاً در آن زمان تا حد زیادی زیر پوشش پسامدهای خلیج فارس و نیزار و باتلاقی بوده است.
به هر حال “منیشوسو پادشاه کیش وقتی انشان (و شیریکوم) را تحت اختیار درآورد با ناوگانی از دریایی پست عبور کرد. از پادشاهان آن سوی دریا، سی و دو تن برای جنگ با او گرد آمدند، اما او همه آنها را شکست داد و شهرهاشان را تسخیر کرد. وی فرمانروایان این شهر را برانداخت و کشورهایشان را تا معادن نقره تصرف کرد. از کوه های آن سوی دریای پست، سنگ های برداشت و پیکره خودش را ساخت و به انلیل (خدای مورد پرستش) تقدیم کرد.”
در ادامه لشکرکشی موفق شد ” تا جاده هایی را که از آن ها مواد ساختمانی و فلزات از کوهستان های ایران آورده می شد، تحت مراقبت بگیرد”. از دلال دیگر حمله منیشتوسو به دست آوردن دیوریت (نوعی سنگ آذرین) در زاگرس جنوبی بود که در معماری آن روز ارزش بسیار داشت. پس در پیشروی منیشتوسو در سرزمین ایلام هم در انشان و هم در شیریهوم ” سراسر ناحیه تا کانه های گرانبها غارت و ویران گردید و راه برای حمل دیوریت و کانه های گرانبها از ساحل ایرانی خلیج فارس به بابل باز شد.”
بعد از منیشتوسو “نارام سین” (2255- 2291 ق.م) به پادشاهی رسید وی با “هیتا” شاه ایلامی معاهده ای بست. معاهده صلح به زبان ایلامی بود نه آکدی (مانند کتیبه لیان) علاوه بر آن در این معاهده از مذهب و خدایان ایلامی اطلاعات مفیدی به دست می آید. آخرین (دوازدهمین) امیر آوانی، پوزور- اینشوشیناک بود که توانست در برابر تجاوز گری های حریصانه آکدی ها مقاومت کند. اما به دنبال او کسی نیامد تا قدرت را استمرار بخشد و دوره تاریک اول تارخ ایلام (2100-2200 ق.م) شروع شد. بخت با ایلامی ها یار بود چون آکدی های میان رودان هم از گوتی ها (کوه نشینان شمال غرب ایران) شکست خوردند و زیر سلطه آن ها قرار گرفتند که یک قرن به طول انجامید و نتیجهآن شکست بیگانه و جانشینی حکام اور به جای کیش در میان دو رود بود که طی آن سلسله اور و بعد ایسین لارسا (سومر جدید) به قدرت رسیدند.
سلسله سیماشکی (1850-2100 ق.م) دوران خاموشی لیان
مرکز آن در خرم آباد کنونی بود. پادشاهان این سلسله قصد داشتند شکست های سابق آخرین امیرا آوانی را در برابر همسایگان غرب جبران کنند از این رو “هوتران- تمپت” شاه سیماشکی در سال 2006 ق.م، “ایبی سین” سومری را شکست داد و سربازان ایلامی بر شهر اور دست یافتند پادشاه اور و مجسمه “نانا” خدای شهر را به نشانه پیروزی با خود به ایلام آوردند.
دوره حکومت 250 ساله سیماش ها با پیروزی بر میان دورودان همراه بود. این درگیری ها بیشتر در نواحی شمال ایلام صورت گرفت و شیریهوم و لیان یا کمتر نقش و دخالتی در زمینه این داشتند و یا حداقل منابع و متون این نقش را مشخص نکرده اند.
سلسله اپارت یا سوکل مخ ها (نایب السلطنه های بزرگ)(1505- 830 ق.م)
همجواری با شیریهوم و تک سند ایلامی در شهر لیان
مرکز حکومت آن ها در انشان یا انزان بود. شکل حکومت آن ها به این ترتیب بود که شاه عنوان (شاه انشان و شوش) داشت. نزدیک ترین برادرش نایب السلطنه (جانشین) وی بود و فرزندش (پسر ارشد) حاکم شوش بوده و به سلطنت نمی رسید و پدر و پسر در شوش بودند و نایب السلطنه به همه نقاط قلمرو سرکشی می کرد.
اپارت، سیل ها، اتاهوشو، سیرکتوه از این سلسله به ترتیب پادشاهی کردند و بعد نوبت به “سیموت وارتاش” (1770-1772 ق.م) رسید. همجواری لیان و شیریهوم با مرکز و منشا قدرت سلسله جدید و کشیده شدن مرکز آن به سمت جنوب، قطعاً بر خلاف دوره سیماش برای لیان امتیاز محسوب می گردید چرا که در این صورت شیریهوم واسطه آن ها با دریا و لیان بندر مهم بازرگانی ایلام به حساب می آمد و جالب ست بدانیم تنها سند موجود در کل قلمرو ایلام از سیموت وارتاش، یک مهر استوانه ای به جا مانده که آن هم در معبد الهه “کی. ری. ری. شا” در لیان یافت شد.
در این زمان حمورابی پادشاه معروف بابل دولت جدیدی را در میان دورودان پی افکند و به زودی طی چندین جنگ بر ایلام غلبه کرد اما دیری نگذشت که خود آماج حملات کاسی های غرب ایران قرار گرفت و ایلام هم در محاق دومین دوره تاریکی خود به مدت 150یال فرو رفت (1350-1500 ق.م). از ان دوره نشانه کمی به جا مانده که شاید به دلیل فترت سیاسی، خلا قدرت و رسیدن پادشاهی محلی و کم اهمیت در تاریخ ایلام باشد. مدارک اندکی در “کبنک” یا هفت تپه خوزستان، روشنایی کمی به این دوره می بخشد.